وانشات پارت سوم-O-

مامان بابای ا/ت جواب دادن و گفتن شما دو تا باید از هم جدا شین کوک و ا/ت خیلی ناراحت شدنا/ت داشت گریه میکردکوک گفت گریه نکن بیبیی گریه کنی منم گریه م میگیرها/ت گفت کوک بیا یه کاری تا قبل اینکه کات کنیم انجام بدیم-هر کاری باشه انجام میدمبیا اخرین بوسه مون رو انجام بدیم ک جدا شدیم...حرفت رو نمیه تموم گذاشتیکوک گفت باشههر دوتاتون لباساتون رو دراوردین(ادمین منحرف(^///^) خیخی)بعد کوک روت دراز کشیدگفتی کوک جان کوک؟کوک کشیدت جلو صورتششروع کرد به بوسه روی لبتبعد اونقدر بوسه تون طول کشید که به همون حالت خوابتون بردوقتی بیدار شدین همیچکدومتون لباس تنتون نبود در همون حالتی که خواب بودین اعضا ازتون عکس گرفتنکوک ا/ت رو بردتا ازمایش بده(بارداری)بعد فهمیدین که ا/ت باردارههههههتموممممممممممممم